- مادر صبر کن آمدم... - » اینجـــــا زنجــان اســت...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

» اینجـــــا زنجــان اســت...

مادرش برای نگه داری و تامین مخارجش معمولا شب ها را کار می کرد . گاها می شنید که به او حرامزاده می گفتند ولی او معنی این جمله را نمی دانست . می دانست که مادرش عطر ندارد ولی همیشه بوی عطر می دهد ! یک بار که از مادرش پرسیده بود حرامزاده یعنی چی ؟ مادرش گریه کرده بود و او می دانست که نباید به کسی این جمله را بگوید ، چون مادرها با شنیدن این جمله گریه می کنند و او دوست نداشت که هیچ مادری گریه کند . او عاشق مادرش بود . مادرش صبح ها برایش نان و کره درست می کرد و شکر رویش می پاچید و او می خورد . او عاشق لقمه هایی بود که مادر در دهانش می گذاشت . عصر ها مادر برایش کتاب کودکان می خواند و او خود را جای سوپر من و بت من می پنداشت و می دانست که روزی سوپر من می شود . زمستان رسیده بود . می دانست مادرش شب ها از سرما در بیرون خانه می لرزد . دوست داشت کاری بکند ولی نمی دانست چه کاری . معنی فکر کردن را نمی دانست و گر نه حتما برای مادرش کاری می کرد . یک شب که مادرش نبود ، پلیس به خانه آنها آمد و او را با خود برد . خارج از شهر ، زیر یک پل ، جسدی بود که او باید شناسایی می کرد . وقتی ملحفه را از روی جسد کنار زدند ، مادرش را عریان دید که سیاه شده بود . پلیس از او پرسید که جنازه را می شناسد و او فقط گفته بود : مادر . کنار جسد چوبی دیده می شد که مادر را با او زده بودند .
شنید که پلیس ها می گویند : این هم یک مورد دیگه . احتمالا یارو پول نداشته و درگیر شدند و ... او نمی دانست درگیر یعنی چی .
پلیس او را با ماشین به جایی برد که همه بچه بودند . دیگر خبری از نان و شکر نبود و او خیلی دوست داشت بداند نوانخانه یعنی چی ؟ چهره عریان مادر همیشه جلوی نظرش بود . دوست داشت لباسی گرم برای مادرش تهیه کند . در زمستان سال بعد ، یک روز که پرستاری برای سرکشی به اتاقش آمده بود او را آویزان از طنابی دید بود که کیسه هایی را هم در دست داشته بود . پرستارها گفتند : یک خودکشی موفق دیگر !
وقتی او را پایین آوردند و در کیسه هایی که در دستانش بود باز کردند ، هزاران لباس را دیدند که او برای مادرش جمع کرده بود و هیچ پرستاری تا به امروز نفهمید که او خود را کشته بود تا برای مادرش کیسه لباسهای گرم ببرد تا مبادا مادر
عریانش سرما بخورد . او عاقبت توانسته بود کاری برای مادرش بکند . همین .


[ یکشنبه 89/6/21 ] [ 10:47 صبح ] [ مهــدی ]

مهــدی
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز این وبلاگ در درجه اول برای شناساندن استان عزیزم زنجان درست شده و در درجه بعدی شناسایی و نقد برخی از حرکات مسئولین استان...
لیست یادداشت ها
دوستان اینجا زنجان است
آمار وبلاگ اینجا زنجان است
امکانات پارسی بلاگ
بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 29
کل بازدیدها: 349540

لیست موضوعات
 
زنجان ، نوحه ها ، زنجانیم ، اجتماعی ، استان زنجان در یک نگاه ، اینجا پایتخت شور و شعور حسینی است ، اینجا زنجان است ، اینجا زنجان است سالهای تباهی،روی نیمکت سیاهی ، اینجا زنجان است مسئولین زنجان کاری ، ببین از کجا تا کجا اومدیم ، حسین ، حسین منزوی ، خوش آمدید ، دانلود internet download manager جدید آخرین ورژن دانلود منیجر ، دانلود انیمیشن بره ناقلا ، اینجا زنجان است ، دانلود مداحی از حاج جواد رسولی ، دانلود مداحی حسینیه اعظم زنجان ، دانلود مراسم شب چهارم محرم حسینیه اعظم زنجان ، دانلود مراسم شب سوم محرم حسینیه اعظم زنجان ، دانلود مراسم شب های محرم حسینیه اعظم زنجان ، دانلود نرم افزار ویرایش ویدئو کُرل ویدئو استودیو 14-Corel VideoS ، دانلودمداحی حاج علیرضا بیگدلی ، سلام بر حسین سلام بر محرم ، سلطان ، شاعر ، عمومی ، غزل ، غزل سرا ، غزل فارسی ، قالب جدی دانلود علی نصیری ، مادر صبر کن آمدم... ، متفرقه، اجتماعی ، مذهبی ، مصاحبه با محمد رحیمی مدیر موفق تالار گفتگوی ایرانیان ، معاصر ، معرفی حسینیه اعظم زنجان(تاریخچه و...) ، معرفی زینبیه اعظم زنجان ، مناسبت ، مناسبت ها ، منزوی ، نرم افزار های کاربردی ، و اینجا منای عشق است و عرفات عروج ... ، یه روزی مرگ هم میرسه ... ، آخرین اخبار از حسینیه اعظم زنجان ،