- معرفی حسینیه اعظم زنجان(تاریخچه و...) - » اینجـــــا زنجــان اســت...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

» اینجـــــا زنجــان اســت...

درباره مسجد

مسجد حسینیه اعظم زنجان یکی از بزرگترین مراکز مذهبی جهان تشیع به شمار می‌رود.که در سال 87 بعنوان دهمین میراث معنوی کشور به ثبت رسیده است.

تاریخچه

حسینیه اعظم زنجان در جنوب شهر زنجان که بین مدارهای 36 درجه و 37 درجه شمالی و نصف النهارهای 48 درجه و 5/49 درجه شرقی واقع شده قرار گرفته است.آستان مقدس حسینیه اعظم زنجان یکی از اماکن متبرک و معنوی استان زنجان می باشد که آوازه و شهرت آن به برکت توجهات خاصه حضرت سیدالشهداء (ع)جهانی شده است .هیأت امناء این مکان مقدس از توان و ظرفیت های موجود جهت ارتقاء فرهنگ عاشورا و کیفیت مجالس عزاداری سرور شهیدان استفاده نموده و با سازمان دهی نیروی انسانی مخلص توانسته است تا حد نسبتاً مطلوب در مقطع کنونی این مکان را اداره نماید.در بخش فرهنگی ایجاد کتابخانه و بخش سمعی و بصری و تکثیر نوارهای سخنرانی وعاظ و پخش اینتر نتی مراسم عزاداری و غیره به سراسر جهان و در بخش مذهبی برگزاری مراسم دعا و عزاداری و اعیاد ائمه طاهرین علیهم السلام و سخنرانی در حد توان،بر گزاری مراسم با شکوه دهه محرم و دسته عزاداری شب تاسوعا که تنها برای این مراسم حدود 45 روز تا دو ماه برنامه ریزی و جلسات متعددی برگزار می گردد.مراسم سوم شعبان سالروز ولادت حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) که به نحو خاصی در این حسینیه برگزار می گردد.
برگزاری مراسم ماه مبارک رمضان که بصورت اقامه نماز جماعت ،سخنرانی و مداحی می باشد.مراسم هفتگی زیارت عاشورا که در شب های جمعه و دعای ندبه در صبح جمعه برگزار و مورد استقبال جمع کثیری از مردم خصوصاً جوانان قرار میگیرد.
تاریخچه حسینیه اعظم را با یاری گرفتن از گزارش شفاهی اهالی محل ،معمرین ،خادمین و هیات امناء قدیمی و از آن اشخاصی که خودشان بطور مستقیم و یا بطور غیر مستقیم از طریق پدر بزرگهایشان و از کسان دیگر راجع به قدمت و تاریخ گذشته حسینیه خاطراتی داشته اند نقل می کنیم .البته بدیهی است که در نقل قول احتمال کم یا زیاد بودن مطلب گفته شده وجود دارد ولی سعی شده مطالب با تطبیق همدیگر نزدیک به حقیقت باشد تا بتوان نسبت به آنها استناد جست و آیندگان بتوانند از آن استفاده کنند.متأسفانه تاریخ مدون ما در گذشته همیشه دچار چنین نقصهایی بوده است .نبودن افراد خبره و علاقمند در شهرمان که بخواهند حوادث مختلف را ثبت و ضبط کرده و آنها را به آیندگان انتقال دهند همیشه یکی از معضلات جامعه شهر زنجان بوده است و اگر تعدادی کتب تاریخی نیز تألیف وتدوین شده و موجود است بدون تجزیه و تحلیل بوده و از جزئیات مهم تاریخی چشم پوشیده اند لذا مورخین حوادث را بصورت کلی و گذرا و بشکل قصه و داستان گونه نقل کرده اند.
با اینهمه ،خوشبختانه ما توانستیم با استفاده از گفته ها و نوشته های بزرگان و اهالی محل تاریخچه حسینیه اعظم را بصورت تحلیلی که گویای گذشته روشن آن است به علاقمندان تاریخ شهرمان و مخصوصاً به عاشقان حسین علیه السلام ارائه نماییم اینکه حسینیه هم مسجد و تکیه و هم مدرسه علمیه بوده شکی نیست . اولین سند مکتوب که با مهر (حاج میرزا لطف الله شیخ الاسلام وآخوند ملا کاظم )ممهور شده صفر المظفر 1295 هجری قمری را نشان میدهد که در زیر وقفنامه دو شخص خیرو نیکو کار بنام های (حاج میرزا محمد نقی و حاج میرزا بابایی)تاجر که دو باب دکان را وقف صحیح شرعی نموده اند آمده است.در این وقف نامه قید شده با اطلاع عالیجناب (آخوند ملا علی اصغر روضه خوان ) در راه جناب ابی عبدالله الحسین (ع)در تکیه حسینیه خرج و احسان نمایند از اول ماه محرم تا دوازدهم محرم هر قسم مصلحت بداند صاحب اختیار است.دومین سند مکتوب که با مهر آقای (سید عبدالرحیم مجتهد و آقا سید علی و آقا شیخ ابراهیم) ممهور شده مربوط به تاریخ شوال 1322 هجری قمری است که شخصی بنام (حاج محمد هاشم شریف العلماء) وقف صحیح شرعی و حبس مخلد نموده همگی مساحت ششدانگ و یک شعیر و دو ثلث شعیر قریه دهجلال از قراء سجاسرود خمسه را با کافه توابع و ملحقات و مزارع مائیه و دعیه و مراتع و معالف وبسائین و میاه و عیون و انهار و املاک .... و عمارات و محل اکداس و طراقین بر حضرت سیدالشهداء ارواح العالمین له الفداء.
البته قابل ذکر است که نامبرده این روستا را به مساجد و مدارس واقعه در ذیل که در دارالسعاده زنجان واقع است وقف نموده است.این مساجد و مدارس عبارتند از :
1-مدرسه و مسجد رضوانمعان المغفور (آخوند ملا علی) اعلی الله مقامه الشریف
2-مدرسه و مسجد رضوانمکان المبرور (آقا سید فتح الله) طاب ثراه
3-مدرسه و مسجد مقابل حمام (حاجی داداش) در راسته بازار
4-مدرسه و مسجد حسینیه
5-مدرسه و مسجد (ملا محمد علی)
آنچه در اینجا قابل توجه است اینکه در سال 1322 هجری قمری حسینیه اعظم هم مدرسه بوده هم مسجد.زیرا واقف در توضیحاتی که در وقفنامه داده آورده است که متولی ، منافع قریه مذکور را در وهله اول به تعمیرات مدارس و مساجد اشاره شده و تامین آب آنها به مصرف برساند و نَه عشر دیگر را به حضرات طلاب محصلین ساکنین در حجرات هر مدرسه بپردازد آنهم از قرار هر حجره سه نفر طلبه.در ضمن مشروط به اینکه هر طلبه بیش از یکماه در خارج مدرسه نماند و اگر بیرون رود و برگردد باید لااقل دو ماه تمام در حجره خود مقیم باشد تا شهریه دریافت نماید.حال به یک سند مکتوب دیگر اشاره می کنیم این سند سنگ نوشته ایست که در راهرو و مدخل ورودی مسجد حسینیه هم اکنون بر دیوار نصب شده و اشعار زیر بر روی آن کنده کاری شده است:
بعد حمد خدای عزوجل که کریم است و قادرو منّان
جمعی از مؤمنین اهل محل همه در زهد بوذر و سلمان
سّید و میرشان محمد علی صاحب جاه و فّر و عّزت وشان
دّر دریای پاک پیغمبر پور هم اسم موسی عمران
مسجدی خواستند بی مانند طرح از لطف حضرت یزدان
چون به پایان رسید این مسجد هاتفی سفت این در غلطان
حَبَذّا مسجدی که در منظر آمده رشک روضه رضوان
سال تاریخ او طلب کردم روزی از صوفی خجسته بیان
کلک بگرفت و ریخت از کلکش بر ورق این جواهر الوان
بود از وَجه پاک این مَعبَد طلعت مسجد الحرام عیان
1261
همانطور که تاریخ سنگ نوشته نشان میدهد اهالی محل این مسجد را در سال 1261 هجری بپایان رسانده اند .البته طبق گفته مُعَّمرین و اهالی محل این تاریخ مربوط به زمان یا سال تأسیس مسجد نیست بلکه مربوط به تعمیر و بازسازی مسجد است.وجود یک سند مکتوب دیگر گفته مُعَّمرین را قریب به یقین می نماید .این سندعَلَمی است که بر روی آن تاریخ (1221)کنده شده و به مسجد حسینیه اهداءگردیده است .اینها سندهای موجود و مکتوب در باره تاریخ تاسیس حسینیه اعظم است ولی گفته های شفاهی به زمانهای پیش از این سالها اشاره دارد .میگویند در تاریخ 1114 هجری قمری زنگ بزرگی به مسجد اهداء شده و این زنگ تا چهل یا پنجاه سال پیش موجود بود که بعد شکسته شده و از بین رفته است.همراه این زنگ مقادیری وسایل دیگر مثل طبل وشیپور و چند قطعه شمشیر و یک عدد کشکول هم بوده که از آنها هم فعلاً اثری نیست.شاید در زمان رضاخان بعلت تعطیلی مساجد جمع آوری و احتمالاً به مراکز فرهنگی و باستانی برده اندو یا اصلاً معدوم کرده اند.برای تعیین دقیق تأسیس و احداث مسجد به مدارک دیگری نیز نیاز می باشد که متأسفانه به آنها دسترسی پیدا نشد.لذا برای نزدیک شدن به تاریخ حقیقی بنای مسجد بهتر این است که قدمت بافت شهر،تاریخ بنای مساجد و آثار دیگر باستانی شهر را که در اطراف و یا نزدیکی حسینیه قرار دارند بررسی نمود.

کرامات و شفایافتگان

1- انگیزة آمدن به این آستان محتاج بودن است . در جاهایی که عطر به مشام می رسد , در آن عطرکشش هم هست . من به تنهایی به حسینیه آمده ام که ماه محرم هم نبود.
فقط یک پسر دارم به نام عبدالحسین که به تهران رفته بود و در آنجا حادثه ای برایش رخ داده بود . برادرم به من زنگ زد و ماجرا را گفت.
و گفت : "دعا کن می بریم از نخاعش نمونه برداری کنند" . از خانواده ام کسی خانه نبود وهمه به تهران رفته بودند و من تنها بودم .آمدم به طرف حسینیه و جلوی در حسینیه ایستادم , بعد عرض کردم ; آقا من جسارت کرده ام که اسم فرزندم را عبدالحسین نامیده ام و اگر بماند و"عبد" باشد , شفایش بده و کمی التماس کردم و برگشتم و رفتم . صبح اخوی زنگ زد که" داداش نمی دانیم چطور شده, جواب آزمایش برعکس شده , می گویند چیزی نیست ".
خب این قضایا یکی دوتا یا هزار تا نیست . بالاخره هرکسی که دستش و امیدش از همه جا بریده شد , این خانه را محل امید می داند.من هم در برابر خانه و پرچم امام حسین سیه روی هستم .
2- خدا رحمت کند حاج سید فخرالدین گرمابی را که سید بزرگوار خوش نفسی بود . آقازاده ای داشت بنام حاج سید اسماعیل گرمابی که فلج بود و به سختی با دو تا عصا راه می رفت . سالم بودن آن بزرگوار و متوسل شدنش در آن موقع موجب شده بود که این مریض شفا پیدا کند . این بزرگوار یک شب در تکیه آقا رحیم بعد از تمام شدن مجلس گفت:" برویم حسینیه" . مرحومین حاج سید فخرالدین گرمابی , حاج علی اکبر قنبری , حاج مصیب نجار , پسر حاج مصیب , آقاعبدالله حدادی و بنده بودیم . خداوند از تقصیرات ما بگذرد و همة آنها را رحمت کند . آمدیم حسینیه . در سکوی وسطی سینه می زدند , داخل مسجد شده و از همدیگر جدا شدیم , چون مسجد جای دوست ورفیق بازی نیست . من قاطی سینه زنها شدم , یک نفر از میان سینه زنها گفت :"هر کس خسته شده بنشیند , ما می رویم به مسجد چوققور(مسجد اصلی که پایین تر از مسجدی بود که در آن به عزاداری می پرداختند) به مسجد اصلی رفتیم و سینه زدیم . بزرگوار آقای حری آمد و به من گفت :"بخوان" , من عرض کردم , آقا مگر من می توانم بخوانم تا حالا خواندن مرا دیده اید ؟ قسمم داد و من با اصرار و قسم این سید بزرگوار مواجه شدم . من گفتم :"آقایان , من یک رباعی می خوانم برای خودم , هرکس دلش می خواهد برای خودش بخواند" در کتاب خواجه عبدالله انصاری این رباعی هست :
در بارگهت سگان ره را بار است سگ را بار است و سنگ را دیدار است
من سنگ دل و سگ صفت,از رحمت تو نومید نیم که سنگ و سگ را بار است
این مجلس در حسینیه تمام شد و دعا کردند و عده ای که با هم آمده بودیم رفتیم . فردا بعدازظهر یادم نیست که چندم محرم بود , فکر کنم یکی دو نفر از نوحه خوانها در مغازه بودند , مرحوم حاج سید فخرالدین آمد جلوی مغازه و روی کاغذ چیزی نوشت و به من داد و رفت . من کاغذ را باز کردم و دیدم نوشته"حوالة ما داده شد" نفهمیدم حوالة ما داده شد یعنی چه . مغازه را بستم و رفتم تا به تکیه آقا رحیم رسیدم و حاج سید فخرالدین تشریف آورد و من عرض کردم آقاجان آن کاغذ چه بود .
فرمود :"رضا, دیشب رفتیم حسینیه و در حسینیه یک آقایی گفت هرکس خسته است بنشیند و بعد مردم رفتند مسجد پایینی و ما مثل مرغ سربریده ماندیم از ذهن من خطور کرد که آیا به ما هم چیزی خواهند داد , علی الظاهر که مجلس نشد . من عادت دارم که همیشه وضو می گیرم و می خوابم . وضو گرفتم و خوابیدم . در خواب دیدم حسینیه هست و صحنه همان صحنه , یک سید بزرگواری جلوی منبر ایستاده و می گوید که فلان کس با فلان کس و حوالة فلان کس هم داده شد. من منقلب شدم و عرض کردم , فرزند فاطمه به من به این کناهکاری باز هم توجه داری! اینکه هرکس در هر شرایطی باشد و به این آستان بیاید نه از قلم می افتد و نه از قلم می اندازند .
3- حاج رسول الماسی :
بنده در سال 1346 ، 11 سال داشتم و کلاس چهارم را در دبستان فردوسی درس می خواندم. اواخر پاییز بود . یک روز که می خواستم به مدرسه بروم ، متوجه شدم پای راستم نمی آید . تا سر کوچه رفتم ولی برگشتم وگفتم که نمی توانم راه بروم و تا ظهر خوابیدم و حالم بدتر شد بعد مرا به مطب دکتر شقاقی بردند . دکتر گفت که سرما خورده است . بعد از سه روز پای من ورم کرد و درد پا مرا از تاب و توان انداخت , طوری که از شدت درد بیهوش می شدم . مادرم می گوید , همسایه ها که مرا می دیدند , می گفتند , خدا راحتش کند , این بچه خوب نمی شود . خلاصه پدرم به همراه چند نفر از آشنایان مرا به بیمارستان بهشتی برده و بستری کردند .مرحوم حاج عباس حیدریان پایم را عمل کرد . بعد از دو ماه بستری شدن در بیمارستان مرا مرخص کردند . این بیماری به اندازه ای به من فشار آورده بود که موهای سرم به کلی ریخت . در خانه بستری بودم وگاهی بیرون می رفتم . یادم نمی رود روزعاشورا که با دو عصا آمده بودم جلوی مسجد حسینیه و با وضع نامناسب ایستاده بودم و عزاداران می آمدند. خدا آخوند مرحوم (پدر حاج حسین)را رحمت کند, که مقابل در مسجد به عزاداران شربت می داد . او یکباره متوجه من شد وگفت :پسرم رسول خوب شده ای ؟ بیا جلو و از این شربت تو هم بخور تا ان شاء الله خوب شوی و سال دیگر تو هم عزاداری کنی.
من گریه کردم وبه من یک لیوان شربت دادند . از آن روزی که شربت را خوردم , حال من رو به بهبودی گذاشت و حدود ده روز بعد من عصاهایم را زمین گذاشتم و بدون عصا راه رفتم . حالا آن مرحوم با چه نیتی آن شربت را به من داد نمی دانم .
4- خاطره ای از حاج رسول الماسی:
اجازه بدهید , خاطره ای را که مربوط به شفا یافتن است , خدمتتان عرض کنم .
دختر حاج رحیم اطمینان-قنادی- سخت مریض شده بود و دکترها جواب کرده بودند . یک روز ما با حاج حسن آهنی در شبستان (حیاط) ایستاده بودیم و اینجا را سنگ فرش می کردند , به همین دلیل اینجا خیلی به هم ریخته بود . من متوجه شدم , حاج رحیم پشت در ایستاده , رفتم در را باز کردم , دیدم حاج رحیم خیلی منقلب است و نمی شود حالش را پرسید . حاج رحیم با دخترش داخل شد . دخترش حدودا" 8 یا9 ساله بود .
حاج رحیم گفت : آمده ام از حسین بن علی(ع) شفایش را بگیرم . کمی آب بدهید که بدهم این دختر بخورد .
با توجه به اینکه این شبستان به هم ریخته بود , تا ما بیاییم ظرف آبی پیدا کنیم , حاج رحیم از داخل بشکه ای که کارگران از آب آن برای کارشان استفاده می کردند , برداشت و به دخترش داد که بخورد . دخترش نیز آن آب راخورد و بعد رفتند .
یک روز , روز سوم شعبان قبل از شروع جشن یکباره دیدم حاج رحیم با داد و بیداد وارد شد ,
در حالیکه می گفت :یا حسین خانه ات آباد باد و گفت که آمده ام از آقا تشکر کنم که دخترم را شفا داده است.
که مردم منقلب شدند و چندین سال نیز در روزهای جشن شیرینی نذری به حسینیه می آورد .
________________________________________
خاطرة یکی دیگر از دردمندان آستانه حسینیه که شفا پیدا کرده است :
او کارمند یکی از ادارات زنجان است که دارای 7 سر عائله می باشد . در سال 70 دچار سر درد می شود که پس از مدتها بیماری پیشرفت کرده و تقریبا" او را از پای می اندازد . که مجددا" تحت عمل جراحی قرار می گیرد .در طول این بیماری تمام پس اندازش را صرف درمان کرده و دیگر آهی در بساط نداشت تا با ناله سودا کند ; لذا تصمیم می گیرد دیگر خود را به امان خدا بسپارد و از دارو و درمان چشم بپوشد .
می گوید : همانطور که از همه جا نا امید شدم و دیگر پاهایم قدرت حرکت نداشتند در انتظار مرگ سر به بالین گذاشتم ناگهان خوابم برد در عالم رویا دیدم هوا به شدت بارانی است و من در زیر باران داشتم خیس می شدم ; لذا به دنبال پناهگاهی به این طرف و آن طرف می دویدم . بالاخره از دور محلی به نظرم رسید خود را بدانجا رساندم و در زیر یک درگاه پناه گرفتم. از یک نفر که از مقابل عبور می کرد نام آن محل را پرسیدم . جواب داد : اینجا درب جدید آستانة حسینیه است .
در این لحظه از خواب بیدار شدم ولی همچنان از بیماری رنج می بردم . تصمیم گرفتم تنم را شستشو داده و به نشانه ای که در خواب داده بودند بروم . به کمک اعضای خانواده استحمام کردم و به آنها گفتم : لطف کنید و مرا به حسینیه ببرید . ساعت 2 بعد از نصف شب بود که به وسیله تاکسی تلفنی به مقابل حسینیه اعظم آمدیم . هنوز مدت زیادی به نماز صبح باقی بود ، لذا در حسینیه بسته بود . در را کوبیدم و خادم مسجد (حاجعلی که بعدها نام اورا دانستم) در را باز کرد و تذکر داد که حالا خیلی به وقت نماز مانده است . گفتم : هرچه می خواهی به من بگو . من میهمان حسینیه ام . من به اینجا پناهنده شدهام . خادم مسجد گفت : ما نوکر آقا هستیم و مخلص شما میهمان امام حسین هم هستیم .
مرا در حالیکه بغل کرده بودند به داخل مسجد هدایت کردندو در وسط مسجد گذاشتند و درخواست کردم که مرا تنها گذارند و بروند من ماندم و حسینیه ، من ماندم و حسین . نمی دانستم چکار کنم فقط حسین را صدا می کردم و درد دل می کردم : مولا جان از همه جا رانده و وامانده ام و به در تو پناه آورده ام . حسین جان من برای اولین بار است که به میهمانی تو آمده ام ،
ای شهید کربلا و ای مشکل گشای دردمندان وساطت کن و از خدا بخواه تا مرا از این درد جانسوز نجات دهد . من برای اولین بار است که به خانه ات آمده ام ، خیلی ها پیش از این آمده و حاجتشان را گرفته اند ، من روسیاه کوتاهی کرده ام . ای فرزند زهرا(س) از تو عذر می خواهم ، تو را به جان مادرت دستم را بگیر ...
همینطور که دعا و استغاثه می کردم ناگهان متوجه شدم دارم راه می روم ، پاهایم نیرو گرفته اند ،دور مسجد حرکت می کنم ،از خوشحالی فریاد کشیدم.
خادم حسینیه گفت : چه خبر است ؟ چه می گویی ؟
گفتم : من گرفتم ، حاجتم را گرفتم ، لطفا": در مسجد را باز کنید تا من به منزل بروم . با همان لباس و دمپایی به طرف بازار رفتم هنوز وقت نماز صبح نشده بود که به منزل تلفن کردم . گفتند از مسجد بیرون نیا تا ما به دنبالت بیاییم . گفتم : چه می گوییدمن حاجتم را گرفتم وباپای خودم به خیابان آمده ام .
اکنون سه سال از آن تاریخ می گذرد هیچ نوع دارویی مصرف نمی کنم ، پزشکان با معاینات بسیار اعلام کرده اند ، هیچگونه علایم بیماری در مغزم وجود ندارد و شکر خدا که سلامتی خود را از امام حسین و درگاه حسینیه اعظم گرفته ام . و به همشهریان اعلام می کنم که من حاجتم راگرفته ام ، آستان حسینیه بی پاسخ نیست .

 

 




تبلیغاتهیئت امنا و مسئولین حسینیه اعظم زنجانهیات امناء:
محمد جواد غمپرور
سعید یوسفیان
هادی نصرتی
رسول الماسی
محمد آسیابی
رحیم حاج نایبی
اصغر محاوری
-----------------------------------------
معاونت مالی : علی دربانی
حفاظت : عقیل مهدیون مطلق
پشتیبانی : حسین علاپور
فنی و پژوهش : مهندس فیروزفر
عمرانی : مهندس توکلی
فرهنگی : مصطفی رهروی
احشام : جلال کرمی
دارالشّفاء : علی محمدی
سمعی و بصری : رضا مشایخی
روابط عمومی : مجتبی شهامی
ذبح قربانی : رسول احدی
بسته بندی گوشت : قاسم بیگدلی
فرمانده پایگاه : حسین رستمی
صوت : حسام فیاضیان
مراسمات : خلیل جزمطلبی
صندوق قرض الحسنه: محمد ایرانخواه
فروشگاه حوزه فرهنگی : حمید مهدیون
کشتارگاه : کریم یوسفیان
پذیرایی : ابوالفضل خدایی
حسابداری : بهرام محمدی
انفورماتیک : افشین آشوری
کارپرداز: مجید عمارلویی

معاونت های حسینیه اعظم زنجان

معاونت عمرانی :

از حدود 3 دهه گذشته و با توجه به حضور پرشور مردم در مراسمات حسینیه اعظم خصوصاً دهه محرم ، طرحی توسط هیئت امناء وقت ، در قالب توسعه حسینیه اعظم به سازمان اوقاف ارائه گردید ، که پس از بررسی‌های لازم و مشاوره با چندین شرکت معتبر و تصدی حدود 45 پلاک ثبتی از منازل مسکونی اطراف حسینیه با زمینی به مساحت 8200 متر مربع ، نهایتاً در سال 1378 کلنگ طرح توسعه حسینیه اعظم در 3 فاز اولیه توسط آیت‌الله موسوی امام جمعه فقید زنجان به زمین زده شد. با توجه به هزینه بسیار بالا و همچنین تنوع مراکز ساختمانی شامل بخشهای مسجد مردانه و زنانه ، زائرسراها ، سفره خانه ، خادم‌سرا ، کتابخانه ، دارالشفاء ، صندوق قرض الحسنه ، پایگاه مقاومت بسیج، سالن آمفی تئاتر، سرویسهای بهداشتی و مجموعه تجاری، اداری و خدماتی بحمدا... در فاز 1 و 2 بخشهای عمده آن مورد بهره‌برداری قرار گرفته و فاز 3 آن نیز بزودی مورد بهره‌برداری قرار میگیرد . مساحت کل فازهای اجرا شده تاکنون  12000‌متر مربع و هزینه صرف شده بیش از 35‌میلیارد ریال بوده است.
البته مدیران، کارشناسان و مهندسین مشاور حسینیه اعظم با نگاهی به ضرورتها و نیازهای سالهای آینده ، طرح جامع توسعه این مکان مقدس را در دست مطالعه و بررسی دارند.
معاونت تدارکات و پشتیبانی :
این معاونت وظیفه لیست‌برداری از اموال ، نگهداری از آنها ، تهیه و خرید لوازم و تجهیزات لازم و مصرفی در حسینیه اعظم را در طول سال بر عهده دارد.


دارالشفاء:
دارالشفاء حسینیه اعظم زنجان به همت هیئت‌امناء ، پایگاه مقاومت بسیج مسجد ، دانشگاه علوم پزشکی و برخی از پزشکان متعهد این شهر ، همه ساله در ماه محرم فعالیت خود را به مدت 15 روز و با ارائه خدمات تماماً رایگان به اقشار مختلف خصوصاً قشر آسیب‌پذیر جامعه آغاز می‌نماید. البته در آینده نزدیک و با تکمیل ساختمان جدید‌دارالشفاء در 3 طبقه و به مساحت 700‌متر مربع و ایجاد بخشهای رادیولوژی ، آزمایشگاه ، اتاقهای معاینه و تزریقات و بخش دندانپزشکی این خدمات در طول ایام سال و بصورت شبانه‌روزی ارائه خواهد شد.

پایگاه اطلاع‌رسانی :
این واحد وظیفه اطلاع‌رسانی در خصوص فعالیتها ، آمار و برنامه‌های حسینیه اعظم ، تصاویر ، فیلمها و غیره و همچنین دریافت نظرات ، پیشنهادات و انتقادات مردمی در قالب پست الکترونیک را بصورت پایگاه اینترنتی به نشانی www. Haz.ir را برعهده دارد.
ضمناً پخش مستقیم (online) مراسم دهه محرم بر روی شبکه اینترنت بر عهده این واحد می‌باشد.

صندوق‌قرض‌الحسنه :
این صندوق با هدف ترویج سنت نیکوی قرض‌الحسنه و ایجاد حس تعاون در بین همشهریان و تامین بخشی از نیازهای اولیه مردم از طریق اعطای وام قر‌ض الحسنه در مهرماه1380  افتتاح گردید و تا کنون با سپرده پذیری و حمایتهای مستقیم مالی حسینیه اعظم توانسته است، 12000 فقره وام قرض الحسنه به مبلغ بیش از 55میلیارد ریال به متقاضیان اعطاء نماید.


پایگاه 13 حسینیه اعظم :
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و فرمان حضرت امام خمینی مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین ، پایگاه 13 حسینیه اعظم با استعانت از خداوند متعال فعالیت خود را در جوار این مسجد آغاز کرد. از اهم فعالیتهای این پایگاه صیانت از ارزشهای انقلاب اسلامی در قالب اعزام جوانان بسیجی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل ، جذب نیروهای متعهد مردمی در جهت تشکیل ارتش 20 میلیونی ، حفظ و بزرگداشت یاد و خاطره شهدا و یاور هیئت امناء حسینیه اعظم در جهت هر چه باشکوهتر برگزار شدن برنامه‌ها و مراسم این مسجد بوده و هست . لازم به ذکر است در سالجاری واحد خواهران پایگاه مقاومت ام‌ابیها نیز بصورت مستقل در جوار این حسینیه تاسیس گردیده است.


سمعی و بصری :
واحد سمعی و بصری حسینیه اعظم زنجان با داشتن تجهیزات لازم در خصوص ساخت نماهنگ ، فیلم کوتاه و پیام آگهی و همچنین ضبط ، تدوین ، پخش ، و ارائه فیلم‌ها ، تصاویر از حسینیه اعظم در قالبها و فرمتهای مختلف به عموم علاقمندان ارائه خدمت می‌نماید.

 

روابط عمومی:
این واحد مسئول کلیه ارتباطات با عموم مردم با وسایل ارتباطی میباشد. از وظایف این واحد انتشار نشریه مصباح حسینیه اعظم، اطلاع رسانی مراسمات از طریق پیام کوتاه، پاسخگویی به پیامهای رسیده، راهنمایی زائرین در مراسمات، ارسال بسته های صوتی و تصویری از طریق سامانه بلوتوث، مدیریت سایت اینترنتی مسجد، نظرسنجی، برگزاری مسابقات فرهنگی میباشد.

 

 


[ چهارشنبه 89/9/3 ] [ 2:14 صبح ] [ مهــدی ]

مهــدی
با عرض سلام خدمت دوستان عزیز این وبلاگ در درجه اول برای شناساندن استان عزیزم زنجان درست شده و در درجه بعدی شناسایی و نقد برخی از حرکات مسئولین استان...
لیست یادداشت ها
دوستان اینجا زنجان است
آمار وبلاگ اینجا زنجان است
امکانات پارسی بلاگ
بازدید امروز: 33
بازدید دیروز: 63
کل بازدیدها: 350633

لیست موضوعات
 
زنجان ، نوحه ها ، زنجانیم ، اجتماعی ، استان زنجان در یک نگاه ، اینجا پایتخت شور و شعور حسینی است ، اینجا زنجان است ، اینجا زنجان است سالهای تباهی،روی نیمکت سیاهی ، اینجا زنجان است مسئولین زنجان کاری ، ببین از کجا تا کجا اومدیم ، حسین ، حسین منزوی ، خوش آمدید ، دانلود internet download manager جدید آخرین ورژن دانلود منیجر ، دانلود انیمیشن بره ناقلا ، اینجا زنجان است ، دانلود مداحی از حاج جواد رسولی ، دانلود مداحی حسینیه اعظم زنجان ، دانلود مراسم شب چهارم محرم حسینیه اعظم زنجان ، دانلود مراسم شب سوم محرم حسینیه اعظم زنجان ، دانلود مراسم شب های محرم حسینیه اعظم زنجان ، دانلود نرم افزار ویرایش ویدئو کُرل ویدئو استودیو 14-Corel VideoS ، دانلودمداحی حاج علیرضا بیگدلی ، سلام بر حسین سلام بر محرم ، سلطان ، شاعر ، عمومی ، غزل ، غزل سرا ، غزل فارسی ، قالب جدی دانلود علی نصیری ، مادر صبر کن آمدم... ، متفرقه، اجتماعی ، مذهبی ، مصاحبه با محمد رحیمی مدیر موفق تالار گفتگوی ایرانیان ، معاصر ، معرفی حسینیه اعظم زنجان(تاریخچه و...) ، معرفی زینبیه اعظم زنجان ، مناسبت ، مناسبت ها ، منزوی ، نرم افزار های کاربردی ، و اینجا منای عشق است و عرفات عروج ... ، یه روزی مرگ هم میرسه ... ، آخرین اخبار از حسینیه اعظم زنجان ،